موضوع حضور مادر بزرگوار علياكبر(عليهالسلام) در واقعه كربلا از جمله موضوعات مورد توجه و بيپاسخ تاريخ كربلاست.
برخي ميگويند: « امام حسين(عليهالسلام) به ليلا گفت كه از جدّم شنيدم: دعاي مادر در حق فرزند مستجاب است. برو در فلان خيمة خلوت، موهايت را پريشان كن و در حق فرزندت دعا كن، شايد خداوند اين فرزند را سالم به ما برگرداند.»1
و نيز نقل ميكنند: «بعد از اينكه حضرت ليلا رفت در آن خيمه و موهايش را پريشان كرد، نذر كرد: اگر خدا علياكبر را سالم به او برگرداند و در كربلا كشته نشود از كربلا تا مدينه را ريحان بكارد؛ يعني نذر كرد كه سيصد فرسخ راه را ريحان بكارد!!»2
در كتاب «رياض القدس» كه يكي از معروفترين و محبوبترين كتابهاي مقتل نزد مرثيهگويان و وعّاظ كشورهايي نظير هندوستان، پاكستان و افغانستان است بيان شده است: «در كتب مقاتل از مادر علياكبر(عليهالسلام) چندان ذكري ننمودهاند ولي از عليا مكرمه زينب بيشتر زاري و بيقراري نوشتهاند. جهت اين است كه ليلا كانّه خود را صاحب پسر نميدانست؛ براي اينكه ميديد سلطان مظلومان غريب و بيياور مانده، لهذا پاكيزه منظري را از روي طوع و رغبت تصدّق سر پدر كرد.
وقتي ديد كه زنها و مخدّرات همه بيرون دويدند و دور مركب علي حلقه زدند، ليلا مثل قرص قمر يا چون خوشيد انور سر از برج خيمه بيرون آورد و ديد علي كفن به گردن انداخته و بر مركب شهادت نشسته، آهي سوزناك از جگر كشيد و فرمود: علي جان! رفتي؟ نور ديده رفتي؟ خدا به همراه تو. شيرم حلالت باد! مرا در حضور فاطمة زهرا رو سفيد كردي. نور ديده برو و حفظ جان پدر كن.
اين بگفت و پردة خيمه را انداخت و دل از پسر كند؛ اما چگونه آرام بگيرد؟! فرش خيمه را برچيد و بر خاك نشست. مقنعه از سر كشيد. گيسوي مشكين پريشان كرد و مشت مشت خاك برميداشت و بر سر ميريخت و از سياه بختي و روز سختي خود ميناليد و با خدا مناجات ميكرد و ميگفت: يا راد يوسف علي يعقوب و يا راد اسماعيل علي هاجر! رد علي ولدي: اي خداوند بيمانندي كه يوسف را بعد از چهل سال به يعقوب برگرداندي و اسماعيل را دوباره به هاجر رساندي! علياكبر مرا هم به من برگردان.»3
يكي از نويسندگان معاصر در كتابي كه پيرامون واقعة كربلا نگاشته است و دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين حوزه علميه قم نيز آن را به چاپ رسانيده است، مينويسد: «نقل شده است كه امام حسين(عليهالسلام) رنگش متغير شد ليلا گفت: «به علي آسيبي رسيد؟» فرمود: «نه، لكن كسي به جنگ او آمده كه من از او ميترسم. براي او دعا كن. فاني سمعت جدي رسولالله صليالله عليه و آله يقول: دعا الوالدة يستجاب لولدها.»
ليلا داخل خيمه شد؛ سر را برهنه كرد و به دعا مشغول شد و گفت: « يا من ردّ يوسف علي يعقوب و رجع بصره اردد علي ولدي و احفظه من بكر بن غانم.» كه در اين هنگام، ميان آن دو [علياكبر(عليهالسلام) و بكربن غانم] درگيري شد كه ناگهان علي ديد از زير بغل او زره پاره شده، با شمشير ضربتي بر او وارد ساخت كه او را دو نصف كرد و خداوند او را به جهنم واصل نمود.»4
مؤلف «رياض القدس» در تبيين علت عدم حضور مادر علياكبر(عليهالسلام) بر سر نعش جوانش ميگويد: «جهت پرسيدند كه اي عروس فاطمه! چرا از خيمه بيرون نيامدي؟ در جواب فرمود: به خدا ميخواستم كه قبل از همه بيرون آيم اما از روزنة خيمه همين كه چشمم بر بدن چاك چاك پسرم افتاد كه با آن وضع روي دست جوانهاست، روح از بدنم پريد و قدّم خميد و افتادم. ميخواستم كه برخيزم، ديدم كمر ندارم.»5
اما، واقع مطلب اين است كه وقايع مذكور از نظر تاريخي مردود است و هيچ سند و مدرك تاريخي دال بر صحت اين نقلها وجود ندارد.
به اذعان محققين هيچگونه دليل صحيح و معتبري بر حضور يا عدم حضور حضرت ليلا(س) در كربلا نرسيده است و حتي زنده بودن آن بانوي محترمه تا آن زمان ثابت نشده است.6
صاحب «رياحين الشريعه» نيز اذعان ميدارد كه در كتابهاي تاريخي و مقتل ذكري، از حضور ليلا در كربلا نشده است و آنجايي كه اين سخن به ميان آمده اشعار و سرودههاي شاعران پارسيگو و عرب زبان است. وي معتقد است: اگر مادر علياكبر(عليهالسلام) در سرزمين كربلا حضور داشت، به ناچار ذكري از وي به ميان ميآمد و كتابهاي مقتل بدان اشاره ميكردند.
او ميگويد: «حتي پيرامون زنده بودن او ن،يز ولو در شهر مدينه، سخني به ميان نيامده است.» تنها خبري كه اين نويسنده پيرامون حيات حضرت ليلا نقل مينمايد، خبري است از مرحوم ميرزا هادي خراساني مورخ اسلامي در نجف اشرف، مينويسد: « پاي منبر او [ ميرزا هادي] بودم كه ايشان از «أغاني» ابوالفرج اصفهاني نقل ميكرد كه مردي از اعراب بر شتري سوار وارد مدينه گرديد. عبورش به محله بنيهاشم افتاد. از خانهاي صداي شيون و ناله بلند بود. شتري كه آن عرب سوار بود از شنيدن آن ناله در خانه زانو بر زمين زد و خوابيد. مرد عرب در خانه آمد؛ استفسار حال آن ناله كننده نمود. كنيزكي عقب در آمد؛ او را گفت: اين ناله كننده كيست كه نالة او در حيوان تأثير كرده؟ گفت: اين ناله كننده امّ ليلاست كه از واقعة كربلا تا كنون از شيون و ناله آرام نگرفته است.»7
نويسندة كتاب «زندگاني امام حسين(عليهالسلام)» در همين رابطه مينويسد: « هر چه تفحص و تتبع كردم، اين مطلب را در اغاني نيافتم.»8
وي ميگويد: « بر فرض صحت اين داستان نيز، ممكن است مربوط به «ليلي» دختر مسعود دارمي، همسر اميرالمؤمنين(عليهالسلام) مادر عبدالله و ابوبكر فرزندان اميرالمؤمنين(عليهالسلام) بوده باشد كه در كربلا به شهادت رسيدند ... از اين رو بر فرض صحت و وجود چنين داستاني، باز هم دليل بر اين مطلب [ زنده بودن يا حضور مادر علياكبر(عليهالسلام) در كربلا] نيست. و اما زبان حال و اشعاري هم كه در اين باره رسيده نيز نميتواند دليلي بر اين مطلب باشد و چنانچه مرحوم حاجي نورالله رحمتالله عليه فرموده است، اصلي ندارد و زبان حال نيز همانگونه كه از نامش پيداست زبان حال است و نميتواند دليل بر مطلبي باشد.»9
محدث و عالم نامدار، شيخ عباس قمي(ره)، در «نفس المهموم» اظهار ميدارد: به هيچ مأخذي كه دال بر بودن يا نبودن آن بزرگوار در كربلا باشد دست نيافته است.10
مرحوم مقرم نيز مينويسد: «سال وفات اين بانو و مقدار عمر او و نيز حضورش در كربلا بر ما روشن نيست هر چند كه فاضل دربندي در كتاب «اسرار الشهاده»11 از برخي كتب مجهول المؤلف متعرض اين امر (حضور ليلا در كربلا) شده است، اما مورخين از اين موضوع ياد نكردهاند و چه بساكه او قبل از واقعة عاشورا درگذشته باشد.»12
بنابراين، حاصل اين نقل و نقد در اين سخن خلاصه ميشود كه هيچ سند تاريخي اطمينان آور حاكي از حضور مادر علياكبر(عليهالسلام) در صحنه حادثه كربلا وجود ندارد و نقلهايي كه حضور ليلا(س) در واقعة عاشورا را به تصوير ميكشند ساخته و پرداختة متأخرين، نادرست و غير قابل اعتماد است.
سيد مرتضي حسيني شاه ترابي
- پینوشت -
1 ـ مطهري، مرتضي؛ حماسة حسيني؛ تهران: انتشارات صدرا، چ پانزدهم، 1369 هـ .ش، ج 1، ص 26.
2 ـ همانجا.
3 ـ قزويني، صدرالدين واعظ؛ رياض القدس؛ تهران: انتشارات اسلاميه، چ دوم، 1376 هـ .ق، ج 2، ص 8.
4 ـ شيخ الاسلامي، سيد حسين؛ قيام سالار شهيدان؛ قم: دفتر انتشارات اسلامي، چ اول، 1369 هـ .ش، ص 191.
5 ـ پيشين.
6 ـ رسولي محلاتي، سيد هاشم؛ زندگاني امام حسين(عليهالسلام)؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چ اول، 1372 هـ .ش، ص 461.
7 ـ محلاتي، ذبيحالله؛ رياحين الشريعه؛ تهران: دارالكتب الاسلاميه، چ اول، 1370 هـ ،ش، ج 3، ص 297.
8 ـ پيشين، ص 461.
9 ـ همان، ص 461 ـ 469.
10 ـ قمي، شيخ عباس؛ نفس المهموم؛ ترجمه: ابوالحسن شعراني؛ تهران: كتاب فروشي اسلاميه، ص 165.
11 ـ دربندي، فاضل؛ اكسير العبادات في اسرار الشهادات؛ بحرين: شركت المصطفي للخدمات الثقافيه؛ چ اول، 1415 هـ .ق، ج 2، ص 641.
12 ـ مقرم، سيد عبدالرزاق؛ عليالاكبر؛ ص 11.
دیدگاهها
این همه مدرک معتبر نیستند ! اونوقت دلائل واهی و بی اساس نفی وجود ایشون در کربلا معتبره ؟!!!!!!!!!!!!!
این هم از عجائب روزگاره !!!!!!
شما متوجه منظورشون نشدید یعنی این که وجود حضرت لیلا رو منکر بشیم آب در آسیاب دشمن ریختنه
مبادا ماهم با نادانی خود آب در آسیاب دشمن ریخته باشیم؟
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا